روزگاری بود میوه اش فتنه،خوراکش مردار، زندگی اش آلوده،
سایه های ترس شانه های بردگان را می لرزاند.
تازیانه ستم ، عاطفه را از چهره ها می سترد.
تاریکی در اعماق وجود انسان زوزه می کشید
و دخترکان بی گناه در خاک سرد، زنده به گور می شدند
و در این هنگام بود که محمد صلی الله علیه و آله بر چکاد کوه نور ایستاد
و زمین در زیر ژاهای او استوار گردید.
آن شب ،شب 27 ماه رجب بود.
محمد صلی الله علیه و آله غرق در اندیشه بود
که صدایی گرم و گیرادر غار پیچید:
بخوان!
بخوان به نام پروردگارت که بیافرید،
آدمی را از لخته خونی آفرید،
بخوان که پروردگار تو ارجمندترین است
همو که با قلم آموخت
و به آدمی آنچه را نمی دانست آموخت....
عید مبعث خجسته باد
میلاد زیباترین مخلوق و پاک ترین آفریده خدا
یگانه شیرمرد آسمان و زمین
مولاامیرمومنان علی علیه السلام
تهنیت باد...
دیوار کعبه شکافته شد
و این تبسم خدا بود.
مولودی مبارک جرعه ای از جام وجود چشید
و دریایی از برکت در آغوش فاطمه بنت اسد بود
وقتی قدم در روزگار زمینیان گذاشت...
ما زین جهان به دیدن دلدار میرویم
آنجا به عشق حیدر کرار میرویم
درب بهشت گر نگشایند روی ما
گوییم یا علی و ز دیوار میرویم